چه چیزی مانع رسیدن ما به اهدافمان میشود و چطور بر آنها غلبه کنیم؟
۱. تنبلی: مهمترین عاملی که نمیگذارد به اهدافمان برسیم
بر اساس آمار این نظرسنجی، تنبلی ۳۱ درصد از کل دیدگاهها را به خودش اختصاص داده است. واقعا چرا احساس تنبلی تا این اندازه در بین بیشتر مردم دنیا شایع است؟
یکی از کاربران ما به اسم «لیان» گفته است:
اصل اساسی انسان اینه که دوست نداره از حریم امنی که بهش عادت کرده تکون بخوره و دست به تغییر بزنه.
تنبلی یک عادت تدریجی است و بهمرور زمان شکل میگیرد. این احساس بهدلیل وجود میلی شدید برای لمدادن و وقتگذراندن ایجاد میشود و ناشی از مقاومت مداوم ما در برابر کار و تلاش است. تنبلی لذتی کوتاهمدت است که در بلندمدت به حسرتی دائمی از نرسیدن به اهدافمان منجر خواهد شد.
تنبلی هم ازلحاظ فکری و هم ازلحاظ جسمی، بهمعنای اهمیتندادن به شرایط موجود است. کارهای زیادی داریم که باید انجامشان دهیم، اما بهدلیل بیتفاوتی یا بی انگیزگی بهسمتشان نمیرویم.
تفاوت تنبلی با اتلاف وقت
در اینجا باید مشخص کنیم که تنبلی با به تعویق انداختن کارها یا همان اتلاف وقت (که در بخش آخر توضیح خواهیم داد) کاملا متفاوت است. وقتی کاری را به تعویق میاندازیم و مثلا میگوییم «بعدا انجامش میدم» یا «بمونه فردا»، میل انجام کار را داریم اما تردید برای انجام آن، سدّ راهمان میشود. اما در تنبلی، تمایل شدیدی داریم که کار خاصی انجام ندهیم. دوست نداریم با مصرف انرژی، خودمان را ازنظر ذهنی و جسمی خسته کنیم. البته شاید اگر از پیامدهای تنبلی و بیماریهایی که بهدلیل تنبلی ممکن است سراغمان بیایند خبر داشتیم، حتی یک دقیقه به تنبلی ادامه نمیدادیم. فقط برای نمونه به چند مشکل پزشکی ناشی از تنبلی و بیتحرکی توجه کنید:
- اختلالات روانی و افسردگی؛
- گردش خون ضعیف بدن؛
- کاهش قدرت و کارایی اعضای بدن بهدلیل نرسیدن خون کافی به آنها و در نتیجه کاهش انرژی؛
- ضعیف شدن حافظه.
راهکارهای رفع تنبلی
برای درمان تنبلی چهار مرحله زیر را انجام دهید:
- دلایل احساس تنبلی را در خودتان مشخص کنید؛
- پیامدهای بلندمدت تنبلی را شناسایی کنید؛
- اهداف قابلدستیابی و چالشبرانگیزی برای خودتان تعیین کنید (تعیین هدف)؛
- با گامهای کوچک شروع کنید و هر گام را بلافاصله انجام دهید.
دو نکته بسیار مهم
- توجه کنید یکی از مواردی که ممکن است با تنبلی اشتباه گرفته شود، کاهش انرژی ناشی از خستگی زیاد است. وقتی از خستگی تمایل به کارکردن ندارید، یعنی بدنتان به استراحت نیاز دارد. این ارتباطی به تنبلی ندارد.
- یکی از دلایل تنبلی ممکن است کم کاری تیروئید باشد. افرادی که با این مشکل مواجه هستند معمولا تنبلاند و انرژی ندارند؛ بنابراین این مورد هم به تنبلی ناشی از بیتفاوتی ارتباطی ندارد. اگر احساس میکنید اینطور است، حتما به پزشک مراجعه کنید.
۲. بیانگیزگی: چراهایی که پاسخ ندارند
دومین عامل مهم از دیدگاه کاربران که ۲۳ درصد از کل آنها را شامل میشود، نداشتن انگیزه برای انجام کارهای مختلف است. یکی از مهمترین دلایل بیانگیزگی این است که شما در برابر پرسش «چرا؟» پاسخی ندارید. مثلا اگر از خودتان بپرسید که «چرا میخواهم درسم را ادامه بدهم» و نتوانید برای آن جوابی بیاورید، یعنی انگیزه ندارید.
«حمید» گفته است:
باور کنید وقتی انگیزه باشه با دستات کوه رو جابهجا میکنی.
برای رفع مشکل بی انگیزه بودن، باید برای چراهایتان پاسخ پیدا کنید؛ حتی اگر این پاسخ بهشکل مستقیم با آن ارتباط نداشته باشد. این پاسخها همان انگیزههایتان هستند. به مثالهای زیر توجه کنید:
- انگیزه ندارم برم دنبال کار. چرا باید برم؟ این کار هیچ وقت موردعلاقهام نبود.
راه ایجاد انگیزه: شاید این کار رؤیای من نبود، اما با انجامش میتونم خواستههای بچهام رو برآورده کنم و بچهام برای من مهمتره.
- باید درسم رو ادامه بدم. اما چرا باید همین رشته رو ادامه بدم؟ این رشته رو دوست نداشتم.
راه ایجاد انگیزه: این رشته رو دوست نداشتم، اما حالا که اینو خوندم، با ادامهدادنش ممکنه توی شغلم ارتقا پیدا کنم. شغلم برام مهمتره.
در اینجا نکته مهمی وجود دارد: پاسخهایی که پیدا میکنید باید آنقدر برایتان مهم باشند که در شما ایجاد انگیزه کنند. اگر واقعا برایتان اهمیت ندارند، خودتان را گول نزنید. در این شرایط باید بهدنبال اهداف دیگری باشید و با آنها برای خودتان انگیزه ایجاد کنید.
ارتباط بیانگیزگی با تنبلی
به یاد داشته باشید که بیانگیزگی خودش سبب میشود کمکم به تنبلی عادت کنیم. البته افرادی که از سرِ بیانگیزگی تنبل میشوند، تفاوتی مهم با آدمهایی دارند که از سرِ بیتفاوتی تنبلی میکنند: این دسته از افراد بهمحض یافتن یک منبع الهام، زندگیشان را بهکل تغییر خواهند داد. از سوی دیگر بیانگیزگی باعث میشود بهتعویقانداختن کارها برایمان راحت شود. این چیزی است که دانشمندان آن را «ناسازگاری زمانی» مینامند؛ یعنی خودِ فعلی ما میگوید بعدا، اما خودِ آیندهٔ ما میگوید حالا. در این شرایط یک فعالیت جایگزین (مانند بازی ویدئویی یا مهمانیرفتن) را که لذتبخشتر است انتخاب میکنیم و کار مهمتر را به تعویق میاندازیم. بنابراین بیانگیزگی را سرسری نگیرید و از روشی که گفته شد، استفاده کنید تا از پیامدهای آن دور بمانید.
۳. بیبرنامگی: دویدن در مسیری بیانتها
اما عامل مهم دیگری که ۱۴ درصد از آمار نظرسنجی را به خودش اختصاص داده است، بیبرنامگی است. افراد زیادی هستند که برنامه ریزی را مسخره میدانند و فکر میکنند آنهایی که هر روزشان با برنامه پیش میرود، از کره ماه آمدهاند. اما خیلیها میدانند که بیبرنامگی میتواند سدّ راه رسیدن آنها به اهدافشان شود، پس مشکلشان چیست؟ اینکه برنامهریزی را بلد نیستند.
«s.rh.79» گفته است:
من اگه اول روزم با برنامهای که چیدم پیش نره، بقیه روز رو شل میشم و میگم از فردا… .
بسیاری از ما دوست داریم که هر روز برنامهای بچینیم و طبق آن پیش برویم، اما معمولا شیوههای صحیح برنامهریزی را بلد نیستیم و با برنامهریزی اشتباه، همان انگیزههای جزئی را هم نابود میکنیم.
برنامهریزی به این معنا نیست که از صبح که بیدار میشویم، باید یک دفتر برداریم و برای تمام ساعات روز تا هنگام خواب برنامه بنویسیم و دقیقا طبق همان برنامه پیش برویم. واقعا چه کسی میتواند طبق یک برنامۀ دقیق پیش برود؟ یعنی اصلا امکان ندارد هیچ اتفاق غیرمنتظرهای بیفتد؟ افرادی که به این شیوه برنامهریزی میکنند با کوچکترین خللی که در برنامهشان ایجاد میشود، به هم میریزند و دیگر نمیتوانند هیچکدام از کارهای روزمرهشان را انجام دهند.
انواع برنامهریزی
برنامهریزی باید به دو صورت انجام شود: برنامههای کلیِ بلندمدت و برنامههای روزانه کوتاهمدت.
برای برنامهریزی صحیح مراحل زیر را دنبال کنید:
برنامهریزی بلندمدت
- قبل از هر چیز باید اهدافتان را در زندگی فهرست کنید.
- درباره بازه زمانی هریک از آنها فکر کنید. سعی کنید برای هرکدام مهلتی را در بلندمدت تعیین کنید، مثلا «من تا سال بعد میخوام دوره آموزشی آرایشگری رو تموم کنم».
- حتما بهشکل کاملا واضح اهدافتان را روی کاغذ بنویسید. برای هر هدف یک صفحه جداگانه درنظر بگیرید.
- برای هر هدف، هر چیزی را که نیاز دارید یا هر کاری را که باید برایش انجام دهید یادداشت کنید.
- همیشه فهرستتان را مرور کنید و آن را بهروز نگه دارید. هر تغییری را که در اهدافتان ایجاد میکنید یادداشت کنید.
برنامهریزی روزانه
برای برنامه ریزی روزانه، بهترین روش این است که اول با روش آزمونوخطا قلق خودتان را پیدا کنید. قانونش این است که کارهای سختتر در ابتدای روز انجام شوند؛ اما باز هم این بستگی به شرایط خودتان دارد. بعضی از ما در برخی از ساعتهای روز یا شب تمرکز بیشتری داریم؛ بنابراین بهتر است کارهای مهمتر را که به تمرکز بیشتری نیاز دارند برای همان ساعتهایی بگذاریم که راحتتر هستیم.
- از صبح که بیدار میشوید، سعی کنید اهداف کوتاهمدتی را تا ظهر طی بازههای زمانی کوتاه بنویسید و در همان زمان آنها را انجام دهید.
- اگر برنامه به هم خورد، کاری را که از دست دادید کنار بگذارید و کار بعدی را سر وقتش انجام دهید. اما اگر اولویت با کار اولتان بوده است، باید برنامه را تغییر دهید.
- در مرحله بعد برای ساعات عصر برنامهریزی کنید.
- از یک دفتر تقویم سال جاری استفاده کنید؛ به این ترتیب، برنامههایتان را در روزی که هستید مینویسید. پس از مدتی، برنامهریزی به این شیوه برایتان عادت میشود.
- زیاد وسواس به خرج ندهید (رسم جدول، خطکشی و استفاده از خودکارهای رنگی واقعا ضرورتی ندارد). قرار نیست وقت زیادی را فقط برای برنامهریزی تلف کنید.
۴. کمبود زمان، پول و منابع: غیرممکن غیرممکن است
دَه درصد از کاربران نداشتن سرمایه کافی، زمان و بهطور کلی منابع را عامل اصلی نرسیدن به اهدافشان دانستهاند. وجود این امکانات اولیه برای انجام هر کاری نیاز است؛ بنابراین تأثیر آنها را نمیتوان انکار کرد. مسلّما کسی که پول و منابع کافی در دسترس دارد، راحتتر میتواند هدفی را که در سر دارد عملی کند (دستکم این دغدغه را ندارد و میتواند روی سایر موانع تمرکز کند)؛ اما خیلیها هستند که با نداشتن منابع هم توانستهاند به موفقیت برسند و دنبال اهدافشان بروند. فراموش نکنید که پول و منابع همیشه در مراحل بعدی موردنیازتان خواهند بود؛ یعنی معمولا برای شروع، داشتن اشتیاق و تعهد کافی است.
«مهدی» گفته است:
مشکلات مالیای که دارم. مجبورم بهخاطر مشکلات مالیام زمان بیشتری رو برای کار بذارم که متأسفانه بهخاطر اوضاع بازار بازم چیزی تهش نمیمونه. هم از لحاظ مالی هم از لحاظ وقت، تو بحران گیر کردم. باوجود این مشکلات نمیشه روی هدف تمرکز کرد… تمرکزم میره روی مشکلات.
به نظر میرسد اگر بگوییم پول هیچ نقشی در موفقیت ندارد، کمی ناعادلانه باشد؛ اما واقعیت این است که پول نمیتواند سدّ راه اهدافمان شود. مشکلات مالی فقط راه رسیدن را کمی دشوارتر و دستاندازهای مسیر را بیشتر میکنند. افرادی که با این موانع کنار میآیند، وقتی به جایی میرسند، لذت این پیروزی برایشان خیلی بیشتر از افرادی است که از ابتدا هیچ دغدغهای برای رسیدن به موفقیت نداشتهاند.
اما چه راههایی برای حل مشکلات مالی وجود دارد؟
همیشه روشهایی برای تأمین هزینهها یا شروع کار با هزینه کم وجود دارد.
روش اول، کسب درآمد از طریق اینترنت است:
اگر پول کافی برای شروع یک کسبوکار جدید ندارید، میتوانید بهعنوان یک فریلنسر کار کنید. بسیاری از وبسایتها و کسبوکارها برای تولید محتوا یا سایر کارهای اینترنتی به فریلنسر نیاز دارند.
یکی از انواع روشهای کسب درآمد از طریق اینترنت، «دراپ شیپینگ» (dropshipping) است. در این مدل کسبوکار شما بدون نیاز به انبار یا خرید کالا در حجم زیاد، کافی است با یکی از شرکتهای تولیدکننده که از این روش استقبال میکند در ارتباط باشید. فقط باید سفارش مشتری را از آنها خریداری کنید و سپس به مشتری تحویل دهید. در این روش فروش کالا بهشیوهٔ غیرمستقیم انجام میشود.
راه دیگر «بازاریابی وابسته» است. بازاریابی وابسته روشی است که در آن شما میتوانید فروشگاههای اینترنتی خاصی را به مشتریان معرفی و پیشنهاد کنید. مشتریان شما محصولات مدنظرشان را از آن فروشگاه بهشکل آنلاین تهیه میکنند؛ سپس بهازای هر مشتری که شما معرفی میکنید، از آن فروشگاه کمیسیون دریافت خواهید کرد.
روش دوم، شرکت در همایشهایی است که امکان آشنایی استارتاپها با سرمایهگذاران را فراهم میکنند. معمولا سرمایهگذاران از ایدههای جذاب حمایت میکنند.
اینها فقط ۲ روش برای کسب درآمد بدون سرمایه اولیهٔ کافی بودند. روشهای دیگری هم هستند که میتوانید دربارهشان مطالعه کنید.
اگر برای اهدافتان باید آموزشهای خاصی ببینید، میتوانید در دورههای آنلاین یا کارگاههای آموزشی نیز شرکت کنید. وبسایتها و مؤسساتی وجود دارند که این خدمات را بهشکل رایگان یا با هزینهٔ بسیار کم ارائه میدهند.
۵. ترس از شکست: تنها عاملی که بین همه انسانها مشترک است
هفت درصد از دیدگاههای این نظرسنجی به عاملی اختصاص داشته که بین همه آدمها حتی افراد موفق مشترک است. ترسْ مکانیسم محافظتیای است که در وجود ما قرار داده شده است تا خودمان را از خطرات و اشتباهات ایمن نگه داریم. اما تفاوت آدمهای موفق این است که با ترسهایشان کنار میآیند و سعی میکنند آنها را بپذیرند.
«non_ghaf» گفته است:
هرچی کمتر خودمون رو جدی بگیریم، کمتر هم برنامههامون رو جدی میگیریم. ترس از شکست و گفتوگوهای منفی مثل ترمزهای روانیای هستن که حتی اگه بخوایم هم نمیتونیم برنامههامون رو جلو ببریم.
این نوع ترس بهدلیل نداشتن درک صحیح از «شکست» ایجاد میشود. حقیقت این است که شکست هدیهای ارزشمند است. شکست در راه موفقیت اجتنابناپذیر است. اصلا قانونش این است که بیشتر از یک بار اتفاق بیفتد.
شکست ما را قویتر میکند زیرا به ما نشان میدهد که چرا کاری که انجام دادیم یا مسیری که رفتیم نتیجه نداد؛ بنابراین این بار مسیر دیگری را انتخاب میکنیم و همان اشتباه قبلی را تکرار نمیکنیم.
باید از شکستها درس بگیریم و تجربه کسب کنیم. وقتی از آنها عبور کردیم، هم به خودمان و هم به دیگران ثابت میشود که جا نمیزنیم، تا زمانی که به هدف نرسیم تسلیم نمیشویم و دست از تلاش برنمیداریم.
بهجای نگرانی برای این ترس طبیعی، بهتر است احتمال پیشآمدن بدترین سناریوها را بررسی کنیم. چقدر احتمال دارد با شکست روبهرو شوم؟ اگر اتفاق افتاد چه کاری میتوانم انجام دهم تا اوضاع را درست کنم؟ چقدر طول میکشد تا در صورت شکست، دوباره بتوانم روی پایم بایستم؟ با بررسی پاسخ این پرسشها، میتوانیم از بسیاری از اتفاقات ناگوار در مسیر پیشرو جلوگیری کنیم (زیرا از قبل به آنها فکر کردیم). اما اگر هم اتفاق افتادند، شرایط را از قبل پیشبینی کردهایم و جا نمیخوریم؛ بنابراین با خیال آسوده میتوانیم به بررسی دلایل شکست بپردازیم.
۶. فضای مجازی: اعتیاد به رسانههای اجتماعی بد است
فضای مجازی تا همین یک دهه پیش، در مقالههایی که دلایل نرسیدن افراد به اهدافشان را بررسی میکرد، وجود نداشت؛ اما امروزه میبینیم که در همین جامعه آماری کوچک، ۶ درصد از افراد بر این باورند که فضای مجازی آنها را از کار و زندگی انداخته است!
دلیل اینکه فضای مجازی و شبکه های اجتماعی تا حدودی میتوانند سدّ راه موفقیتمان باشند این است که برنامههایی مانند اینستاگرام، تلگرام، فیسبوک و نمونههای اینها بهشدت اعتیادآورند. وقتی واردشان میشویم اصلا گذشت زمان را احساس نمیکنیم و تا زمانی که در گردن و انگشتان و چشمهایمان احساس درد نکردهایم، سرمان از گوشی بیرون نمیآید.
«Si.aaaaaaa» گفته است:
نواقص میتونه جلوی انجام کارها رو بگیره. مثلا وقتی لذتِ بودن توی گوشی ساعتها وقت من رو میگیره و کلی از کارها رو انجام نمیدم… .
واقعیت این است که رسانههای اجتماعی هرگز برای این ایجاد نشدهاند که ما را از کار و زندگی بیندازند. سازندگان آنها هرگز نخواستهاند عمدا ما را تبدیل به آدمهایی بکنند که هیچ کاری نکنیم و فقط بنشینیم و در فضای مجازی بچرخیم.
وجود رسانههای اجتماعی و فضای مجازی در دنیای امروز نهتنها بد نیست، بلکه کاملا ضروری به نظر میرسد. بیایید قبول کنیم که نمیتوانیم یک هفته یا یک ماه اینترنت را قطع کنیم و فضای مجازی را کنار بگذاریم. همان فکرکردن به کنارگذاشتنِ آن خودش نوعی مشکل است.
اما پرداختن بیشازحد به رسانههای اجتماعی و فضای مجازی هم مخرب است. علاوهبر زمانی که تلف میکنید و مشکلاتی که ممکن است برای سلامتیتان ایجاد شود، ممکن است ازنظر انگیزشی هم با مشکل روبهرو شوید. مثلا با مقایسه خودتان با دیگران ممکن است انگیزههایتان را از بین ببرید و اهداف اصلیتان را گم کنید. از سوی دیگر، پرشهای مداوم از یک موضوع به دیگری، پیمایش سریع (اسکرول) و نمونههای اینها، سبب کاهش تمرکز هم میشوند.
راهکارهای استفاده بهینه از فضای مجازی
فضای مجازی و رسانههای اجتماعی میتوانند در صورت استفاده صحیح، مفید باشند: اطلاعات و مطالبی در آنها پیدا میکنید که میتوانند در راستای اهدافتان به شما کمک کنند و حتی ممکن است با افرادی آشنا شوید که ازطریق ارتباط با آنها مسیر موفقیتتان هموار شود. اگر نمیدانید چطور از این فضاها بهموقع دل بکنید، راهکارهای زیر را دنبال کنید:
- اولین گامْ محدودکردن استفاده از گوشی، تبلت و دستگاههای اینچنینی در هنگام کار است.
- در هنگام کارکردن، اگر به اینترنت نیاز ندارید، آن را خاموش کنید.
- اگر کارتان با اینترنت است، اعلانهای برنامههای مختلف را خاموش کنید. کسی که با شما کار مهمی داشته باشد تلفن میکند.
- گوشی را نزدیکتان قرار ندهید.
- اگر بهشکل اتفاقی پست یا مطلبی را نگاه کردید، دیگر پیمایش نکنید و با قدرت از برنامه خارج شوید.
با این شیوه بهتدریج یاد میگیرید در بعضی از ساعتهای روز، فضای مجازی را کاملا فراموش کنید و به کارتان برسید.
۷. نداشتن اعتمادبهنفس: عامل اصلی در جا زدن
نداشتن اعتماد به نفس را ۳ درصد از کاربران در نرسیدن به اهدافشان دخیل میدانند. این مشکل درست مانند یک چرخه معیوب است. ازآنجاکه در برخی از زمینهها موفقیتی به دست نمیآوریم، اعتمادبهنفسمان را از دست میدهیم؛ سپس بهدلیل اعتماد به نفس پایین، در زمینههای دیگر هم موفق نمیشویم و این چرخه همینطور ادامه مییابد. این روند در ادامه، انگیزههایمان را از بین میبرد.
«بهناز» گفته است:
وقتی از کارهای قبلی کمی نتیجه گرفته باشی، برای کارهای بعدیت انگیزه خواهی داشت.
گفتیم که مسیر موفقیت، صاف و هموار نیست و هرازگاهی در آن شکستهایی پدیدار میشوند. شکستها اعتمادبهنفسمان را کاهش میدهند. بنابراین اگر اعتمادبهنفس نداشته باشیم، نمیتوانیم این مسیر را ادامه دهیم.
راهکارهای افزایش اعتمادبهنفس
برای افزایش اعتماد به نفس راهکارهای زیر مفید هستند:
- به سرووضعتان برسید. اگر شلخته باشید و لباس نامرتب بپوشید، مسلّما این موضوع روی اعتمادبهنفستان تأثیر میگذارد.
- صاف راه بروید. اگر به زمین خیره شوید و شانههایتان را فروافتاده نگه دارید، اعتمادبهنفستان کمتر میشود و دیگران هم شما را جدی نخواهند گرفت. البته منظورمان این نیست که فخر بفروشید و شبیه آدمهای از دماغفیلافتاده راه بروید! پس شانههایتان را کمی به عقب بدهید و سرتان را تا حدودی بالا نگه دارید.
- خودگویی منفی را کنار بگذارید. اجازه ندهید کلمات منفی تضعیفتان کنند. حتی اگر آنها را به زبان نیاورید و فقط از ذهنتان بگذرند، باز هم مخرب هستند.
- خودگویی مثبت را تمرین کنید. با صدای بلند به خودتان بگویید: «من میتونم. خوب به نظر میآم. از پسش برمیآم. من موفق میشم وزنم رو کم کنم. میتونم در برابر غذای پرکالری مقاومت کنم. میتونم بهتر بنویسم.»
- اهدافتان را کوچکتر انتخاب کنید. در اینصورت، راحتتر به آنها خواهید رسید و بنابراین انجام آنها اعتمادبهنفستان را افزایش میدهد.
- خوشحال و سپاسگزار باشید. هیچکس زندگیاش کامل نیست. همه در برخی از جوانب زندگیشان کمبودهایی دارند.
- به یاد داشته باشید خوشبختی فقط ۱۰ درصد از زندگی ما را تشکیل میدهد. ۹۰ درصد باقیماندۀ آن راهی است که خودمان انتخاب میکنیم. اگر از شرایطتان راضی نیستید، تلاش کنید آن را تغییر دهید و اگر نمیتوانید، گله نکنید. افراد موفق اطرافتان هم در همین شرایط خواسته و توانستهاند.
و نکته آخر و از همه مهمتر این است که: اعتمادبهنفس خصوصیتی ذاتی نیست، مهارتی بهدستآوردنی است.
۸. کمالگرایی: اگر روی ابرها راه بروید، هرگز روی زمین به نتیجه نخواهید رسید
میگویند آدمهای موفق آرزوها و رؤیاهای بزرگی دارند. این جمله درست است، اما این بهمعنای کمال گرایی نیست. وقتی میگوییم اهدافتان را بزرگ انتخاب کنید، یعنی افق فکریتان را درباره آنها گسترش دهید. ۳ درصد از کاربران معتقدند کمالگرایی باعث و بانی دست روی دست گذاشتن آنهاست. این حالت بهمعنای فکرکردن به اهداف دورازدسترس است. منتظرماندن برای فراهمشدن امکاناتی که ما را به چیزی برسانند که فراتر از شایستگیهای و تواناییهای ماست، هیچ نتیجهای در بر ندارد. ازآنجاکه چنین امکاناتی احتمالا هرگز فراهم نمیشوند، کاملا ناامید میشویم و هیچ کاری انجام نمیدهیم.
راه تشخیص کمالگرایی
به مثالهای زیر توجه کنید:
- من اینجا نشستهام و در خیالاتم میبافم که سال دیگر ۱۰ میلیارد تومان خواهم داشت. اما با توجه به شرایطی که دارم، میدانم به آن نمیرسم؛ پس ناامید میشوم و کاری هم نمیکنم.
- با توجه به شرایطی که دارم، تصمیم داشتم تا پایان امسال ۲۰ میلیون تومان داشته باشم. تلاشم را کردم و به ۱۸ میلیون تومان رسیدم. هدف سال بعدم را ۵۰ میلیون تومان انتخاب میکنم؛ پس باید تلاشم را بیشتر کنم.
در این دو مثال، مورد اول نوعی آرمانگرایی است که بهوضوح سبب ناامیدی فرد شده است. در مثال دوم، فرد حتی از دوبرابر هدف قبلی خود فراتر رفته است. ممکن است ۵۰ میلیون تومان در شرایط فعلی بهنظرش آرمانی بیاید، اما آن را طوری تخمین زده است که میخواهد بیشتر تلاش کند و اگر بخواهد، کمابیش به آن مبلغ دست پیدا میکند.
نوع دیگری از کمالگرایی به این صورت است که فرد آنقدر بهدنبال تولید یک محصول کامل است یا آنقدر بهفکر کاملبودن کارش است که با کوچکترین نقصی که در آنها پیدا میشود، همۀ امید خود را از دست میدهد. فرض کنیم شما محصولی را تولید کردهاید و از جانب تعداد کمی از مشتریان بازخورد منفی دریافت کردهاید. ازآنجاکه تصور میکردید محصولتان کامل و بینقص است، حالا همۀ امید و انگیزهتان از دست رفته است. ترس از انجام کار یا ایجاد محصولی که بهترین نباشد، یکی از پیامدهای کمالگرایی است که به کاهش بهره وری منجر میشود.
راهکارهای مقابله با کمالگرایی
- بهجای آرمانی فکرکردن، باید سعی کنیم تواناییها و شایستگیهایی را که داریم شناسایی کنیم. داشتن خیالات واهی فقط ما را از مسیر اهدافمان دور میکند.
- هرگز نمیتوان در کاری، همۀ معیارها را صددرصد برآورده کرد. اگر نقصی در کار یا محصول وجود دارد، باید بهجای ناامیدشدن آن را برطرف کرد.
- درک کنید که همۀ تصمیمات قابلتغییر هستند. هرگاه حس کردید هدفتان دور از دسترس است، بهجای اینکه روی آن کلید کنید، تصمیمتان را تغییر دهید.
- بهجای اینکه منتظر فرصتهای رؤیایی بمانید، قدمهای کوچک بردارید و حریص نباشید.
۹. فرصتسوزی و اتلاف وقت: فردایی که هرگز نخواهد آمد
این مورد که برخی آن را با تنبلی اشتباه میگیرند، همان بهتعویقانداختن کارهاست. از دید ۳ درصد از کل کاربران، فرصتسوزی مانع رسیدن به اهداف میشود. وقت تلف کردن دشمن پیشرفت است. همیشه امید داریم که همچنان فرصت هست، اما فردایی که از آن صحبت میکنیم هرگز نخواهد آمد. فرصتها یکی پس از دیگری از بین میروند. با اتلاف وقت، بهانهتراشی هم بهمرور برایمان عادت میشود. مدام چنین بهانههایی میآوریم: «آماده نیستم»، «زمان مناسب نیست»، «خیلی پیرم یا خیلی جوانم»، «پول، زمان و تجربه کافی ندارم»، «خیلیها به جایی نمیرسند؛ یکی هم من»، «سخت است»، «طول میکشد»، «مردم مسخرهام میکنند»، «من مثل فلانی مهارت ندارم». اینها بهانههایی هستند که جلوی پیشرفتمان را میگیرند.
«بشرا» گفته است:
امید به اینکه هنوز فرصت هست… .
«دانیال» گفته است:
امروز هنوز ازلحاظ روحی و فکری آماده نیستم. انشاءالله فردا… .
راهکارهای حل مشکل فرصتسوزی و اتلاف وقت
- دیدگاهتان را تغییر دهید. بهجای تنبیه خودتان، مشکل را پیدا کنید.
- کارهای مهمتان را با بازهای ۱۵دقیقهای تنظیم کنید و فقط شروع کنید. بعد از هر ۱۵ دقیقه، ۲ دقیقه استراحت کنید و کارتان را ادامه دهید.
- کارها را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید.
- کارهایتان را اولویت بندی کنید و سختترین آنها را در ابتدای روز انجام دهید.
- در زمان استراحت، با خودتان صحبت کنید و به خودتان جملات انگیزشی بگویید. اسمتان را به زبان بیاورید و مثلا بگویید: «تو میتونی، بهار!»
- وقتی به مشکلی برمیخورید، روی آن کلید نکنید؛ زیرا از کارهای اصلی جا میمانید.
- به خودتان قول بدهید که حتما برای خودتان جایزه در نظر میگیرید.
- چیزهایی را که موجب حواس پرتی میشوند، از محیط خارج کنید.
- موسیقی بیکلام در هنگام کار میتواند مفید باشد.
- در یک زمان روی چند هدف همزمان تمرکز نکنید.
- گاهی کارکردن همزمان با یک دوست یا همراه میتواند بسیار مؤثر باشد.
کلام آخر
مطلبی که خواندید، بخشی از دیدگاههای کاربران زیر یکی از پستهای اینستاگرام وبسایت چطور بود. در این پست، از آنها درباره دلایل نرسیدن افراد به اهدافشان نظرخواهی کرده بودیم. تعداد دیدگاهها زیاد بود و فقط بعضی از آنها را توانستیم در اینجا بیاوریم. برخی از دیدگاهها در هیچکدام از دستهبندیهای ذکرشده قرار نمیگرفتند، اما ارزشش را دارند که در اینجا بعضی از آنها را بیاوریم. مثلا علی از «نداشتن اراده» صحبت کرده بود؛ مهزیار گفته بود: «روشن نبودن راه خودش یه مانعه و اینکه ندونی چطور باید شروع کنی»؛ هپیلایف «محدودیت» را مانع بزرگی میدانست؛ «مینا بهادری» هم حرف خیلی جالبی زده بود:
آخرین دیدگاهها